علیرضا عیوضی

خرد در بستری طوفان زده رشد نمی کند.

علیرضا عیوضی

خرد در بستری طوفان زده رشد نمی کند.

به امید خدا، با مطالب آموزشی،اخلاقی،سیاسی و ادبی در خدمت شما بازدیدکنندگان خواهم بود.

بایگانی

۷ مطلب در دی ۱۳۹۳ ثبت شده است

۲۳
دی

چوپانى به مقام وزارت رسید. هر روز بامداد بر مى‌خاست و کلید بر مى‌داشت و درب خانه پیشین خود باز مى‌کرد و ساعتى را در خانه چوپانى خود مى‌گذراند. سپس از آنجا بیرون مى‌آمد و به نزد امیر مى‌رفت. شاه را خبر دادند که وزیر هر روز صبح به خلوتى مى‌رود و هیچ کس را از کار او آگاهى نیست. امیر را میل بر آن شد تا بداند که در آن خانه چیست. روزى ناگاه از پس وزیر بدان خانه در آمد. وزیر را دید که پوستین چوپانى بر تن کرده و عصاى چوپانان به دست گرفته و آواز چوپانى مى‌خواند. امیر گفت: «اى وزیر! این چیست که مى‌بینم؟»

وزیر گفت: «هر روز بدین جا مى‌آیم تا ابتداى خویش را فراموش نکنم و به غلط نیفتم، که هر که روزگار ضعف به یاد آرد، در وقت توانگرى، به غرور نغلتد

امیر، انگشترى خود از انگشت بیرون کرد و گفت: «بگیر و در انگشت کن؛ تاکنون وزیر بودى، اکنون امیرى

در آیه 5 سوره فاطر آمده است: «...فَلَا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا...

یعنی: «زندگی دنیا شما را نفریبد ... .

منبع: http://www.yekibood.ir/

  • علیرضا عیوضی
۱۶
دی

شب سردی بود. پیرزن بیرون میوه فروشی زل زده بود به مردمی که میوه می خریدن. شاگرد میوه فروش تند تند پاکت های میوه رو توی ماشین مشتری ها می ذاشت و انعام می گرفت.

پیرزن باخودش فکر می کرد چی می شد اونم می تونست میوه بخره ببره خونه. رفت نزدیکتر. چشمش افتاد به جعبه چوبی بیرون مغازه که میوه های خراب و گندیده داخلش بود. با خودش گفت چه خوبه سالم ترهاشو ببره خونه، می تونست قسمت های خراب میوه ها رو جدا کنه و بقیه رو بده به بچه هاش. هم اسراف نمی شد هم بچه هاش شاد می شدن.

برق خوشحالی توی چشماش دوید. دیگه سردش نبود! پیرزن رفت جلو، نشست پای جعبه میوه، تا دستش رو برد داخل جعبه شاگرد میوه فروش گفت: دست نزن نِنه! وَخه برو دُنبال کارت! پیرزن زود بلند شد. خجالت کشید. چند تا از مشتریها نگاهش کردند.

صورتش رو قرص گرفت. دوباره سردش شد. راهش رو کشید رفت.

چند قدم دور شده بود که یه خانمی صداش زد: مادر جان… مادر جان! پیرزن ایستاد… برگشت و به زن نگاه کرد! زن مانتویی لبخندی زد و بهش گفت اینا رو برای شما گرفتم! سه تا پلاستیک دستش بود پر از میوه… موز و پرتغال و انار...

پیرزن گفت: دستِت دَرد نِکُنه نِنه، مُو مُستَحق نیستُم

 زن گفت : اما من مستحقم مادر من. مستحق داشتن شعور انسان بودن و به هم نوع توجه کردن. اگه اینا رو نگیری دلمو شکستی! جون بچه هات بگیر!  زن منتظر جواب پیرزن نموند، میوه ها رو داد دست پیرزن و سریع دور شد.

 پیرزن هنوز ایستاده بود و رفتن زن رو نگاه می کرد. قطره اشکی که تو چشمش جمع شده بود غلتید روی صورتش، دوباره گرمش شده بود، با صدای لرزانی گفت: پیر شی ننه…. پیر شی! خیر بیبینی این شب چله مادر!

منبع: http://www.pandamoz.com
  • علیرضا عیوضی
۱۵
دی
بنام او که هستی جان از او یافت

اگر فونتها به زیبایی نمایش داده نمیشود

  • علیرضا عیوضی
۱۴
دی

بشکفد بار دگر لاله رنگین مراد

غنچه سرخ فرو بسته دل باز شود

من نگویم که بهاری که گذشت آید باز

روزگاری که به سرآمده آغاز شود

روزگار دگری هست و بهاران دگر

...

شاد بودن هنر است

شاد کردن هنری والاتر

لیک هرگز نپسندیم به خویش

که چو یک شکلک بی جان شب و روز

بی خبر از همه خندان باشیم

بی غمی عیب بزرگی است

که دور از ما باد

...

کاشکی آینه ای بود درون بین که در آن

خویش را می دیدیم

آنچه پنهان بود از آینه ها می دیدیم

می شدیم آگه از آن نیروی پاکیزه نهاد

که به ما زیستن آموزد و جاوید شدن

پیک پیروزی و امید شدن

...

شاد بودن هنر است

گر به شادی تو دلهای دگر باشد شاد

زندگی صحنه یکتای هنرمندی ماست

هرکسی نغمه خود خواند و از صحنه رود

صحنه پیوسته به جاست

خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد... 

شعری از: ژاله اصفهانی

۱۳
دی

بهاری سبز با عطر سپند و عود می‌آید
تحمل کن که مهمان دیر، اما زود می‌آید


به ماهی‌ها بگو خواب شما تعبیر خواهد شد
که اقیانوس‌مردی از نژاد رود می‌آید


جهان از خواب سنگین خودش بیدار می‌گردد
که ابراهیمِ دنیای پر از نمرود می‌آید


به رستم‌ها بگو سهراب‌ها دیگر نمی‌میرند
دوای دردهای سخت بی‌بهبود می‌آید


طلسم شب شکسته می‌شود با سحر صبح او
همان طوری که می‌دانی و خواهد بود، می‌آید


چراغان کن تمام شهر را با ریسه‌های سبز
که بوی یاس و سیب از جمعه‌ی موعود می‌آید

 

شاعر: سید علی‌رضا جعفری

منبع: پایگاه فرهنگ و ادب فارسی

  • علیرضا عیوضی
۱۳
دی

گوشی را مثل هرروز، مثل آخر هر سفرت با بغض خاموش می کنی. دلت هوای لاهیجان کرده. یادت هست روز اعزام. نجمه بیرون درمنتظرت ایستاده بود تا بدرقه ات کند. هوا بارانی بود. نجمه درجوابت که گفتی خوبیت ندارد گریه کنی گفت، نم باران است که روی گونه اش نشسته. باورت نشد قطره اشک را روی زبانت گذاشتی، عطش بوسیدنش بند آمد. خودت درنامه آخر نوشتی اگر قطره اشکت را زبان نمی‌زدم و اگر می‌بوسیدمت حتم قدم از قدم نمی توانستم بردارم.

هنوز همان جایی خوابیده‌ای که ده سال از اولین روزت می‌گذرد. تنت مور مور می‌شود وقتی سرمای کهنه لاهیجان با باران پاییزیش از بند بند تنت بیرون می‌زند. سرک می‌کشی به سی وسه پل و زاینده رودش، به فین کاشان وشاه چراغ....

  • علیرضا عیوضی
۱۳
دی

بنام خدا

هدف از این نوشتار بررسی کامل اینترانت نیست، بلکه هدف اصلی، نگاهی کوتاه به آن چیزی است که امروزه در مدارس با آن مواجهیم. و به امید آن مینویسم که ، متصدیان امر بخوانند (ذائقه شان تلخ شود) بلکه، پاسخی معقول و منطقی بدهند ...

تقریبا چند سالی است که آموزش و پرورش (بخصوص مدارس و دانش آموزان) از دسترسی به اینترنت محروم شده اند. بنظر می رسد ضرورت دارد اندکی، کم و کیف و منافع یا مضار این محدود سازی دسترسی به اینترنت مورد توجه و مداقه قرار گیرد. توجه به واقعیت جاری نشان میدهد:آنچه که ابتدا در منفعت اینگونه ارتباط بیان شد چیزی جز شعار نبوده و حقیقت چیز دیگری است...(بقیه در ادامه مطلب)

بنا به نقل سایت تابناک از نشریه تخصصی ارتباطات که در آن زمان نوشته بود (چنین امکانی (اینترانت) برای دسترسی محدود‌تر به اطلاعات در فضای مجازی نیست) بنظر میرسد آنچه که در آغاز ادعا می شد عملا خلاف آن مشاهده میشود.

ابتدا بهتر است به آنچه که در تعریف اینترانت منتشر شده، کمی توجه شود. در "ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد" آمده است:

 "((اینترانت (به انگلیسی: Intranet) شبکه‌ای داخلی (با تملک سازمانی و یا خصوصی) است که از پروتکل‌های مرتبط با اینترنت و به خصوص تکنولوژی وب برای سازماندهی شبکه استفاده می‌کند. (برای مثال می‌توان از پروتکل‌های TCP/IP/HTTP/WWW استفاده نمود) در حقیقت اینترانت مقیاس بسیار کوچکی از کل اینترنت ولی خصوصی است؛ بر خلاف اینترنت که هیچکس مالک آن نیست. [۱]

اینترانت شبکه‌ای رایانه‌ای است که از زبان مشترک ارتباطی شبکه جهانی اینترنت برای تبادل داده‌ها استفاده می‌کند و تمام خدمات اینترنت، از جمله پست الکترونیکی، تار جهان‌گستر، انتقال فایل (FTP)، گروه‌های خبری و تله کنفرانس را در شبکه‌ای اختصاصی برای استفاده‌کنندگان مشخص آن شبکه ارائه می‌دهد و لزومآ به اینترنت متصل نیست. این شبکه یک سازمان رابه هم متصل می‌کند .برای مثال بانک ملی برای متصل کردن همه بانک‌های ملی درسراسر کشور ازاین تکنولوژی استفاده می‌کند.ورود به این شبکه برای عموم آزاد نیست زیرا امنیت آن به خطر می‌افتد.وتنها با پسورد تعیین شده خودشان می‌توانند وارد شوند وآن مقدار ازاطلاعات که صلاح می دانند درشبکه اینترنت قرارمی دهند تا عموم مردم ازآن‌ها استفاده کنند.ولی اینترنت شبکه جهانی است وشما ازهرکجامی توانید با وارد کردن آدرس وارد هر سایت یا ....شوید واطلاعات دراختیار همه دنیا قرارمی گیرند..

هدف اصلی از نصب اینترانت‌ها تسهیل ارتباطات و به اشتراک گذاشتن منابع - اعم از سخت‌افزاری - است؛ که به اشتراک گذاشتن منابع اطلاعاتی نقش عمده‌ای در این نظام دارد."

اما؛ اینترانت امروزه برخلاف ادعاهای آغازین به معضلی برای دسترسی به اطلاعات (حتی داخلی و مذهبی) شده است، واقعیت جاری در اجازه دسترسی ها نشان میدهد که این شبکه فقط طبق ذائقه و سلیقه افرادی خاص که متولیان امر اینترانت هستند مدیریت میشود.

دسترسی به هر موضوعی(حتی درسی و اخلاقی-تربیتی) در فضای اینترانت به معضلی جدی تبدیل شده است، هم از نظر موتورهای جستجوی فارسی که متاسفانه بدرستی عمل نمیکنند و هم از نظر سایتهایی که دسترسی به آنها ممکن است.

آنچه که بعینه می بینیم، اینترانت مدارس به یک شبکه ی بی خاصیت تبدیل شده و جالب این است که داشتن اینترانت (حداقل در استان ما، همدان) برای مدارس امری اجباری و تحمیلی شده است و برخلاف قولی که داده بودند (اینترانت رایگان باشد یا مبلغ آنرا خود دولت یا ... پرداخت کنند) پرداخت مبلغ آن هم به مدارس، به اجبار، تحمیل شده است.

مشکل دیگر سرعت اینترانت است. اینترانت 1 گیگ از نظر کارایی از اینترنت  kb256 هم کارایی کمتری در بازکردن صفحات وب دارد.

معضل دیگر، قطع و وصل های مکرر آن است که همه استفاده کنندگان (اندک آن) را نیز کلافه کرده است، معمولا هر روز چندبار قطع و وصل میشود و مخابرات هم هیچ توجهی به این مشکل ندارد.

اما معضل معضلات که بسیار عجیب و خنده دار بنظر میرسد این است که ، برخی از سایتها را (مثل: سایت بانک ملی و سایت پیکوفایل) نصف و نیمه پشتیبانی میکند.(( بعنوان مثال: در سایت بانک ملی دسترسی به دریافت صورتحساب ممکن نیست. در سایت پیکوفایل، قسمت ورود اعضا غیر فعال است....))

مشکل دیگر عدم دسترسی به وبلاگهای بلاگفاست که بیشترین مطالب آموزشی عملا در آنها درج میشود، بله بجای آن لطف فرموده اجازه دسترسی به وبلاگهای میهن بلاگ را به اهالی اینترانت دادنده اند که احتمالا؛ جای تشکر دارد.

تا حدود زیادی ، میتوان حدس زد که حداقل برخی از کارگردانان پشت صحنه اینترانت چه سلایق و اشتهایی دارند ... مثلا؛ مثل حقیر به نرم افزارهای سایت راسخون ، سافت گذر ، سافت 98 و میهن دانلود و امثال آن علاقه دارند (چون اجازه دسترسی به این سایت ها صادر فرموده اند)

همینطور برخی از این کارگردانان می شود ظن قوی داشت که برنج محسن مصرف میکنند و عشق برنده شدن ماشین دارند (که البته ما حسود نیستیم، خداکنه برنده بشن) چون دسترسی به سایت برنج محسن با اینترانت صادرممکن شده است ....

در عوض دسترسی به سایت نشر و توزیع کتب درسی(http://www.chap.sch.ir/) ممکن از طریق اینترانت نیست (شاید میترسند دانش آموزان کتابها را از آن سایت بگیرند، بخوانند و منحرف بشن!!!)

البته اینها فقط نمونه و گوشه ای از معضلات اینترانت ماست ...

اما اصل و مادر معضلات، یک بام و دو هوایی است که در این کشور عملا ترویج میشود ... مخابرات دائما بر طبل حراج اینترنت میکوبد (با اینکه به ظن قوی،طبق نظر اهالی اینترانت، اینترنت، موجب انحراف است) از طرفی دانش آموزان و مدارس حق استفاده از اینترنت را ندارند ... (همین دانش آموزانی که احتمالا در خانه های مسکونی خودشان از اینترنت استفاده میکنند)

در پایان امیدوارم حداقل یکی از کارگردانان اصلی اینترانت این مقاله درهم و برهم را بخوانند و درصدد محاکمه و پاسخ بنده برآیند و دلایل قانع کننده ای در حمایت از اینترانت (با این ویژگیها و خصوصیات عجیب و قریب) ارائه دهند و ما و سایرین را مجاب کنند ... بیش از این وقت شریف شما خواننده عزیز را نمیگیرم.

در پایان،با این وضعیت و اوضاعی که اینترانت ما دارد، از شما سؤال میکنم:

بنظر شما، این شبکه را "معضل نت" بنامیم بهتر است یا "اینترانت".

 

منتظر پاسخ شما در بخش نظرات هستم

نظر دهی را فرموش نکنید

  • علیرضا عیوضی